گلها و خاک باغچه، کلا بیرون ریخته شدهاند و باغچه شبیه یک قبر شده: عمیق و مستطیلمانند.
فکر کردن به اینکه در همین گرما و زیر همین آفتاب سمج، تن را توی کفن بپیچانند و توی قبر بگذارند. و خاک بریزند؛ بیل بیل. خاکهایِ خشک و به رنگ قهوهایِ روشن. صدای افتادن خاک هم مشخص است: کُپ. و چندتا از دیگر اجزای این نمایش: فرآیند هیجانگونه بیل زدن؛ پیشانیِ عرق کرده و دستی که برای ستردن عرق از روی پیشانی رد میشود؛ و صدای کُپکُپ؛ و تصادم خاک و کفن یا خاک و پارچه؛ و یک دو بیل و کلنگ بلااستفاده که همان حوالی افتاده است.