.

.





دُمَل و پَسادُمَل

دملِ خردی بوده،  ورم کرده، حجیم شده، به رنگ سیاه و بنفش، به رنگ کبود در‌آمده، مثل ژله لرزان شده،  مدام گسترده شده، وجب به وجب، و موازی با این گسترش، عمیق هم شده؛ و حالا تمامی هیئت تو را پوشانده. 
و تو می‌ترکانی‌اش. مایع لزجی _ مثل عسل، مثل آبِ قبل از منی_ از تو بیرون می‌آید؛ می‌جهد و به در و دیوار شتک می‌زند، و از آنجا آرام آرام مثل تف سرازیر می‌شود و می‌آید پایین؛ و روی کاشی‌های کف ساختمان می‌آید، و مثل کف‌های آب دریا که به سمت خشکی می‌آیند راهش را ادامه می‌دهد. 
اگر هیئت تو کاملا یک دمل است، اگر تصویر تو، همین سیمای فعلی تو تنها یک دملِ آماس‌کرده‌یِ کبودِ چرکینِ لرزان است،اگر بترکد، و تهی شود، اگر بترکد و تهی شود و تنها لایه بیرونی‌اش بماند و از درون تهی شود، یعنی‌مثل نی‌انبان بشود، مثل بادکنک بشود، از تو چه می‌ماند؟ از تو چه خواهد ماند؟ ریختِ پَسادملیِ تو چگونه خواهد بود؟ 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد