.

.

گفتم شاید باقی مانده بهتر باشد، 

تجربه ام بیشتر شده

و این دفعه واقعا می شود. میتوانم چون می خواهم. آه از این خواستن.

شاید نشد، 

پوست کلفت تر شده ام

وقیحتر

_عجیب هم نیست. به هرحال پوست کلفت تر شده ای،  وقیحتر. 

به هرحال باید بیچارگی آدم را هم در نظر بگیرند،

بیچاره تر شده ام

و این بیچارگی چیزی نیست که رفع و دفعش کرده باشیم. 

 بوده با ما،  

بوده با من

با خودم کم کم رشد کرده و حالا مثل یک غده است،  مثل یک تربچه سرخ. 

حتی نمی توانم شرمسار باشم؛  البته نه اینکه نباشم، اما خب در اون حد، در اون حد اعلایش،  شرمسار نیستم. 

شرمسار نیستم

و ادامه هم خواهد داشت: من، غده، تولد، امتداد. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد