.

.

یک وجب خاک زیادی بهر مردن نیست

دیدن آثاری از گذشته، وادارت میکند یک چیز را بیشتر بفهمی؛   بفهمی سالها میگذرد و تو یک حمال وفادار بوده ای و خودت را خوب روی خودت بار زده ای و تا اینجا آورده ای.  چیزی که عوض نشده است،  فقط بچه بوده ام،  همین. مگر قرار بوده چه بشود؟  شاید هیچ،  نمیدانم؛ اما خوب میدانم با همان قد و قواره کودکی و همان شخصیت کذاب هم میتوانستم امروزم را تنها یک مشت تفاله ریختنی بدانم. چیزی عوض نشده است،  فقط مچالگی تو بین منگنه زندگی و مرگ بیشتر شده است و بی استخوانتر  شده ای.  این روزها فقط میشود خود را بر دار کرد و پایین آورد و زیر هزار تن عریان برد و دوباره رفت بالا و صندلی را از زیر پای خود هل داد. صندلی می افتد آنطرفتر و تو دوباره اظهار شرمساری میکنی و طناب را شل میکنی و می آیی پایین، روی صندلی می نشینی و اظهارارادتت  را به حیات به جا میآوری و حالت که خوب جا آمد بلند می شوی و می دوی برای چیزی که هزار بار برایش دویده ای و ده هزار بار گفته ای این آخرین بار است.

نمی شود هی چشم باز کرد و هی تعجب کرد که چه قدر زود صبح شده است، چرا زنده ای؟  چرا آش باید توی این خانه بیاید؟ چرا باید اینقدر همه چیز ناشیانه باشد؟  مگر می شود اینقدر راحت و آسان،  کشور را در سوراخ تنگ پشتشان بچپانند و ما را مثل جوجه هایی تخم شکسته و افلیج از آن سوراخ بیرون بیندازند؟ چرا ها بسیار است و انگار نفرت از زندگی از روزی شروع میشود که این چرا ها مثل رقاصه هرزه  ای مدام در ذهنت جولان بدهند و تو به آنها لبیک بگویی. 

شاید هیچوقت کسی نباشد که از من بپرسد حالم چطور است و من پاسخ بدهم: تهی و خاسر. شاید همیشه باید بر مدار منحرف دروغ هی چرخید و چرخید حتی موقعی که خیر تو را بخواهند. آدم باس خودش خیر داشته باشه وگرنه خیر دیگرون واسه چی خوبه؟ خب چه لذتی واسه من داره دیدن این کفل های پهن و نرم؛ وقتی واسه من نیست برای چی خوبه؟ وقتی یک هفته بعد از پایان دوره باید بری  ستاد و خودت رو معرفی کنی چرا خوشحال باشم آموزشی تموم شده؟ وقتی فا و تا و عا و...  مال بقیه س تو چرا شلوغکاری میکنی؟ سرت به کار خودت باشه،  وقت نیس.


منوچهر آتشی سروده است:

یک وجب خاک زیادی بهر مردن نیست


تمام. 
نظرات 2 + ارسال نظر
طوبی پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 13:14 https://40-years-mind.blogsky.com

ممنون . خسته شدم از بس بدیهای زندگی رو گفتم مخصوصا وقتی خوشی هم قاطیش هست .
دوست خیلی خوبی هستی که از خوشحالی من به قول خودت کیفور می شی . بازم می گم از اینکه هستی و می شناسمت - حتی اگه کم باشه - شاکرم .

چاکرم. آره منم از بس اومدم اینجا و هی از بدبختی گفتم خسته شدم.
چاکرم. داغونم کردی. برای من هم، همینطوره.

طوبی پنج‌شنبه 12 تیر 1399 ساعت 03:39 https://40-years-mind.blogsky.com

سلام داوود خوبی ؟ الان دلم می خواست عصیان تو رو داشتم که مثل تو بنویسم - جراتش رو ندارم دروغ چرا-, می دونی خیلی حرفها رو نمی شه زد حتی تو مجازی ولی انگار بهم وحی شده این چند وقت قشنگ شریک حال و احوالتم .

سلام چاکرم.
بله آنچه تو ذهن ماست واقعی تر از آن چیزی است که روی کاغذ می آوریم و آنچه که تو کاغذ است واقعی تر از چیزی است که در فضای مجازی می‌نویسیم. تا حدودی به این حرف معتقد شده ام.

کیفور شدم از اینکه از دریا لذت برده اید و صفا کرده اید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد