.

.

خطاب به سرگرد  برای اینکه کمی تحت تاثیر قرارش بدهم جمله ناراحت کننده ای می گویم: " این عید هم تو دهن ما زهر شد".  میپرسد چرا؟ میگویم "از اول عید تا الان از هفت صبح تا هفت عصر دژبان هستم".  احساس میکنم تحت تاثیر قرار گرفته است.  گرچه می گوید کل نیرو انتظامی الان در حالت اماده باش هست.  راست میگوید انها هم با من فرق ندارند.  

آن کلیپ که سربازی داره خوانندگی میکنه و سرباز دیگه ای هم کنارش نشسته دارد گریه میکند را دیدم.  درست است.  سربازی دلتنگی و غربت سنگینی دارد.  اما آنجا مبتذل می شود که به زبان می آورند این مسئله را.  مثل خیلی چیزها که با به زبان اوردن مبتذل می شوند.  

میخواستم بگویم وقتی آن سرباز می خواند "چرا گذاشتی مرا امشب نگهبان " و "جناب سروان نزن قلبم ضعیفه" جنبه وحشتناک تهوع اور آن اشکار میشود.  

به هرحال حسرت میخورم که  این روزها در حصار بسته ای اسیر شده ام.  حصار است حتی اگر هوا ابری باشد و باران بیاید و ساکت باشد.  


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد