.

.

به درک که اگر دژبان باشم می توانم بروم زیر کولر و دو ظهر دیگر بیکار می شوم تا فردا صبح.  

خوشا نگهبانی و آن سکوت دلربایش.  و آن خاموشی ژرفش.  و آن اندوه دلنشینش.  تو چه می دانی که من چه لذتی می برم از نگهبانی دادن.  

دوبار به فرمانده گفتم میخواهم دژبانی را تحویل بدهم  و نگهبان بشوم بالاخره امروزگفت پس فردا (یا فردا؟)نگهبانت میکنم.  خوشحال شدم.  خیلی. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد