.

.

وقتی فهمیدم گوشی را جا گذاشته‌ام سریع سمت جایی که نشسته بودیم دویدم. و در مسیر دویدن مدام به این فکر می‌کردم که در آن گوشی چه چیزها هست که نمی‌خواهم از دستشان بدهم. و می‌ترسم از دستشان بدهم. و  از این‌که دارایی‌ام این چنین مضطربم می‌کند، می‌ترسم. 
مثل طفلی، به سهم غمناکم فکر می‌کنم و پف می‌شوم از اندوه. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد