مثل همیشه: باید لذت جعل کنم، باید فکر جعل کنم، باید کار جعل کنم؛ همهشان البته یک چیز هستند انگار؛ اما مهمترین مسئله این است که نیاز به جعل کردن دارم؛ باید موقعیتهای تهی را پر کنم.
اما دروغ هم میگویم؛ چون یک ورِ دیگر هم دارد این موقعیتها. البته نمیدانم موقعیتهای تهی و موقعیتهایی که واجد آن ور هستند با هماند یا هر کدام مجزایند؟ به هرحال، من فقط از این ور، که همان موقعیت تهی است، سخن میگویم درحالی که مسئله اصلی آن ور است.
پ.ن: "مثل همیشه"یِ آغازین را برای نمایاندن اشعارم بر تکراری بودن این حرفها آوردم.
پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت 22:48