.

.

یک دو تا از اولین نوشته های اینجا را مجددا خواندم. از نارضایتی‌ام از شب یک شب دو فرسی و سرخ سیاه استاندال و تربیت احساسات فلوبر گفته بودم. چقدر مضحک و ابلهانه بود. خودم را با این توجیه تسکین می‌دهم که در اوج نوجوانی بوده‌ام.