ساعتها پیش صبح دوشنبه، توی بستر غلط میزدم، چرت میزدم، پشت سر هم خودارضایی میکردم، به خماری پس از خودارضایی دچار میشدم، غم میخوردم، آهنگ میشنیدم و در سکوت اتاق، در خلا زندگیام غرق میشدم. همه چیز خالی بود. همهچیز.
سهشنبه 18 بهمن 1401 ساعت 00:27
نوش جونت خوب کاری کردی
ممنونم،محبت دارید