.

.

گرسنه ام. با موتور خودم را به خیابان می سپارم. باد به سر و صورتم کشیده می زند، می رود توی ریه ام،  بنزین اصلی تمام می شود و از بنزین ذخیره یا همان شیر دو استفاده میکنم. سیر می شوم. باد و فکر بنزین،  سیرم می کند. حالا در خانه نشسته ام. توی تاریکی؛ پنجره ها باز؛ سر و صدای گنگی از بیرون به گوش می رسد. حالا چای میخواهم. چای گرم بدون قند. حال ندارم آبجوش درست کنم و در چاییِ عصر بریزم. گرسنه بودم و حالا چای میخواهم. چای، تشنگی را رفع میکند یا گرسنگی را؟ من که سیرم؛ و سیرابم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد