.

.

۱.پایم را که صاف روی تشک گذاشتم احساس کردم این پای من نیست. راحت روی تشک ولو شد و اصلا من انرژی‌یی بابتش صرف نکردم.
اما حالا تعلقش را به خودم بیشتر احساس می‌کنم چون توانستم کمی دولایش کنم.
می‌ترسم بلند شوم و نتوانم راه بروم، می‌ترسم تلوتلو بخورم یا نقش زمین بشوم. حتی می‌ترسم کسی بیاید و بگوید چرا از جایم بلند نمی‌شوم و من به دروغ بگویم الان برمی‌خیزم و توقع داشته باشم با گفتن این جمله او برود ، اما از بد ماجرا او بماند و ببیند که یک لحظه می‌ایستم و سپس با تن لشم روی زمین پهن می‌شوم.
دستم را لای موهای چرب و خیسم می‌برم و مرتبش می‌کنم. زود حالت می‌گیرند. در چنین وضعیتی باید موها را چنان روی سرم تقسیم کنم که فرق سر چندان پیدا نباشد. اما نمی‌دانم یقه را چه کنم. یقه هم خیس است.

۲.خیلی پستیا.پست جدت بی، بووِی ک...ت بی. صداتون تو حیاط می یِه‌یا.خودم نمی‌روم سرِ کار یا بابت کروناست؟مفت‌خورم.صدا تکرار می‌شود. پستی، ک..ش‌بودن، مفت‌خور‌بودن، سرش را به دیوار زدن یا قبل از اینکه چنین بشود جدا کردن، احترام نگه‌داشتن و کاری نکردن و جلوگیری‌کردن از یک جدال بزرگتر، شاید جرئت مقابله و رودررویی نداشتن، در را محکم بستن، ساکت بودن، دیگر حرف از دریل و مته و یخچال نزدن، فلاکس‌ها را برگرداندن؟، متورم شدن چهره، توالی باقی روزها: سکوت و کم محلی و عدم صمیمیت، فلاکس‌ها را به زن همسایه تحویل دادن و فکر اینکه از چهره غمناکش می شود چیزی فهمیدن؟، صدای کولر، صدای اصابت قاشق و قابلمه، دو سه ماه دیگر کنکور داشتن و درس نخواندن، قبول نشدن و در جستجوی کار رفتن، قرنطینه بودن، استمناء، استغناء، استفعال، احتضار، افتعال.

۳.این‌چیزها را همه تجربه می‌کنند. و همین مثل چیزی تلخ و زهرآگین بر جانت نشتر می‌زند و می‌پوکاندت و می‌بینی برای خیلی‌ کسان ، بیشتر از تو، بارها بیشتر از تو اتفاق می‌افتد. خودت که خبر داری.


۴.بی‌مایه. هرزه‌گرد کوچه‌های پستی و شرم.
چهره‌ای سرخ و گرم،متورم. سرخی چشم، آه و آتش و آب.
یک دست برای       ، و یک دست برای زیر و رو کردن گوشی.
ترسیدن از اینکه در چنین موقعیتی بپنداری طبیعی‌ست و قابل‌باور.
گه‌خوردن ممتد.
صادق نبودن و دروغ گفتن. همه چیزهای صادقانه را تکذیب کردن. اصالت تکذیب.



۵.دوباره میتوانم جمله محبوبم را با خودم زمزمه کنم و متأثر بشوم: هیچ خبری نیست. این جمله کولاک می‌کند. اما روزگار گفته است که در میان شلوغی‌های زندگی فراموشش می‌کنم! و نمی‌خواهم این را قبول کنم، مثل موارد صادق دیگر.

_مزخرف‌اند و خام. اما به هرحال جز اینجا، جای دیگری نمی‌شود اینها را به زبان آورد.


نظرات 2 + ارسال نظر
طوبی دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 12:59

اگه پاک کنی , نمی دونم چطوری تهدیدت کنم که پاک نکنی .
ولی خواهش می کنم پاک نکن , اینها قسمتی از روح تو هستند که با خودت برای آینده توی یک کپسول زمان می زاری چه خوب , چه بد .
بگذار یک خاطره برات بگم : حدود دو سال شاید بیشتر دم یک دریای دیگه زیر نور ماه نشسته بودم و یک آهنگ متال گوش می کردم اولین بیت هاش این معنی رو می داد : عکس العملت چیه وقتی بهت بگن داری می میری , آیا روی زمین می افتی یا خودت را قوی می کنی اگه بهت بگم که دروغ می گم چی ؟ ازم دور می شی یا برام استغفار می کنی ( این معنی تو ترجمه نیست برداشته )
من لرزان ایستاده ام و گوش به فرمان تو ام همچنان که از طبیعت یک دل ناچار بر میاد بهم یک چیزی بده که حسش کنم ...
بقیه اش بماند اونشب می خواستم به آسمون به خدایی که باور ندارم به دیوار تنهایی تا می تونستم مشت بزنم . یه تجربه عجیبی بود . نمیدونم .می خوام بگم اگه رام بنظر میام برای سنمه عصیان ترو درک می کنم

نمی‌دانم. باید روزها را سر کنیم فقط.
شرمنده چیز بهتری برای گفتن نداشتم.

طوبی دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 ساعت 11:36

به غروب تنهای دریا نگاه می کنم و نوشته هات رو هی از بالا تا پایین می خونم و می خونم دوباره بلکه یک حرفی واسه گفتن بیاد .هیچی.
جز این باد که لای درختها ادای دریا رو در میاره . جز این دریاچه که ادای دریا رو در میاره جز من که ادای آدمای خوشبخت رو خوب بلدم در بیارم با این تفاوت که تو خوب بلدی پته من رو روی آب بریزی . نه این دریا تنهایی من رو احتیاج نداره .
و کجا خوندم که خاک بر سر هر کی که با دیدن کوه و دریا طبع نچندان لطیف نویسندگیش گل کنه .

اگر ادای خوشبختها را هم درآورده باشید در برابر این حجم از فضای اندوهناک نوشته‌ها، چندان پیدا نیست.. و نمی‌دانم چطور توانسته‌ام پته‌تان را روی آب بریزم .حرفم تکراری است میدانم.
آنچه که در مطلب آخر تان در وبلاگتان نوشته‌اید صادقانه است و در دام احساسات‌مبتذلی که از آن نقل قول مذکور فهمیده می‌شود، نیافتاده‌اید. مطالبم را که می‌خوانم، به چیزی جز پاک کردنشان نمی‌رسم، شاید تنها دلیلی که چنین نمی‌کنم این باشد که برایم حکم سند را دارند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد