باور نمی کنم که دیشب حدود دو ساعت با موتور در خیابانها بودم، فقط برای اینکه پیش مهمانها نباشم . از مهمان فراری ام . از مهمانی رفتن هم . وقتی مهمان می آید خانه مان و یا قرار است به مهمانی برویم استرس به سراغم می آید . البته من مهمانی نمی روم . چندین سال است به خانه عمو و عمه و ... نرفته ام .